عکسهای شب بیداری های من
این از اون عکس هاست که مامان میگه عاشقتم. من هم خودمو لوس می کنم. ولی این عکس هم بابایی گرفته....
الان هم ساعت 2-3 شبه که دارم با اسباب بازی هام بازی می کنم. خوب چه فرقی داره 2 صبح یا 2 شب!!! مامانی عصبانی شده، خودش میگه دیوونم کردی!! رفته تو اتاق! ولی بابایی زود اومد ازم عکس بگیره. بابایی پایه شب بیداریه، دوتایی می آییم توی حال، بعدش هم نمی فهمیم کی و چطوری خوابمون می بره. هر کدوم یه جا می خوابیم بعد صبح مامان دعوامون می کنه که " سرما می خورین"
اینجا خونه خاله رجاست. مزه ملاقش با ملاقه های خونمون فرق داره. خاله رجا یه ظرفهای خوشگلی داره که هر وقت من میرم، میده با هاشون بازی کنم. یکی از اونها اون آبیه هست که افتاده اون ته راهرو. دقت کنی، می بینیش
توی این عکس که بابایی گرفته، دارم این تلمبه رو کشف می کنم. آخه اولش ازش می ترسیدم، بعد بابایی ما رو با هم دوست کرد.